مِیسَم

تیشه ای می خواهم برای خرد و نرم کردن دل هایی که چون سیمان سفت شده اند.

مِیسَم

تیشه ای می خواهم برای خرد و نرم کردن دل هایی که چون سیمان سفت شده اند.

شین. عین. راء.

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ق.ظ

شاید برای امثال من سوالی پیش بیاید که چه دلیلی دارد  ما اشعار سیّار، فاضل نظری، قیصر امین پور و دیگر شاعران را بخوانیم و رویشان فکر کنیم؟!مگر شعرها چه دارند که ما خودمان را مشغول آن ها بکنیم؟ حالا شاعران آمده اند چیزهایی گفته اند و نوشته اند به ما چه ربطی دارد؟ آن ها هنرمندند و در عالَم هنری خودشان و در خیالات خودشان حروفی را چیده اند و در وزن عروضی قرار داده اند و به تحریر در آوردند به ما ها چه؟

اما موضوع چیز دیگری است...

فکر کنید یک اندیشمند در خیالات و آرزوهایش فرو برود، یک حکیم به اعماق افکارش در خلوت و تمرکز تام داخل شود، یک عالِم در دریای معلوماتش غوطه ور شود، یک بنده ی حقیقی خدا در خلوت عاشقانه و عارفانه ی خودش فرو برود و یا یک انسان ساده لحظه ای با خود خلوت کند و به کارهایی که کرده و نکرده فکر کند و بگوید چرا گناهانی کردم و چرا خوبی هایی نکردم و حالش عجیب، عوض شود، حال تصور کنید هر کدام از این افراد قلمی به دست بگیرند و آن چیزی که از اعماق وجودشان (که اعماق وجود یک انسان همیشه ارزشمند بوده و هست) حس کردند را به زبانی زیبا بنویسند. دیگر شعر تنها یک دست خط نیست، بلکه یک دلنوشته است که از انتهای وجود یک انسان در صادقانه ترین خلوت خویش بر آمده و به زبان شعر درآمده و به زبان ما آمده و گوشمان را به لرزش درآورده و مشتاقانه به سوی ژرفای وجودیمان می رود و ما را دگرگون می کند و خیلی ارزشمندتر از یک جوهر خودکار است. این است که شعر زیبا است و انسان را مغلوب خودش می کند.

از این ها هم اگر بگذریم نکته ای هست که باید بسیار به آن توجه شود و آن این که ادبیات خلاقانه و آرایه های ادبی که در مدرسه ها به صورت بدشکلی تدریس می شود، باید قسمتی از گفتار روزمره ی ما را تشکیل دهد و موجب خوش اخلاقی مان شود. یعنی همین تشبیه ها، اغراق ها، استعاره ها، کنایه ها، تناقض ها، جناس ها و... اگر کمی خلاقیت چاشنی شان شود می توانند قسمت اعظمی از یکی از واجبات دینی ما یعنی خوش اخلاقی و نیکی به مردم را اداره کنند.


نقد آزاد...

والسلام.  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۴
سیدمحمد سیدمحسنی

نظرات  (۲)

سلام...این تصور شما از شعر خیلی جالب بود...ولی یک سوال.؟؟؟ شاعر در بیان شعر خودش چقدر احاسات خودش رو به تصویر قلم میکشه؟؟
پاسخ:
همه ی آدما راستگو نیستن خب ولی معمولا شعر شاعر بر اساس یک تغییر احساسی درونی که در خود شاعر اتفاق می افتد گفته میشود و کمتر احساس دروغی و من درآوردی در شعر رخ میدهد و معمولا شاعر احساس خودش رو به تصویر میکشه نه هر شاعری، مثلا با شاعران درباری بسیار آشنایی داریم که در ازای صله در مدح پادشاه شعر میگویند. پس خیلی مهم است که شاعر را هم بشناسیم.
نظر جالبی بود ...
تا حالا با این دید به شاعر و شعرش نگاه نکرده بودم.
البته نکته ای که گفتید ، نکته ی مهمی بود یعنی باید به شاعرش هم نگاه کرد که کی هست و یا برای کی داره شعر می گه....
به نظرم اگر بچه ها بتونن شاعرانی مهذب(علاوه بر آن هایی که در ابتدای متن نام برده اید) که دارای شعر های پر مغز هستند را پیدا کنند و  کتاب هایشان را در جلسه یک تورقی بکنیم برای مفید خواهد بود ...
باشد که روزی یکی از این شاعران پر مغز ، مهذب ، اهل بیتی ، حداقل یکی از شما بزرگواران باشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی